سلام به خداوندی که هستی را بسیار زیبا آفرید و رحمت را برای همه قرار داد...............................سلام به خداوند پر محبت بی منت < < شـمـیــــــلا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شـمـیــــــلا
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • موضوعات وبلاگ من

  • آهنگ وبلاگ من
    >


  • لوگوی وبلاگ من
    شـمـیــــــلا

  • لینک دوستان من

    شقایق
    الهه گل
    حوری آسمان
    فادیا
    عسل بانو
    تسنیم
    باران عشق
    رامیلا
    به نام خدا
    الهه امید
    بهشت
    یه آدم دیگه
    شخـص ثـالـث
    امید سرزمین امن خداوند
    موسیقی بودن
    هزار و یکشب غزل
    الهه دوستی
    دریا
    ترنم عشق

  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده
    یادگاری شمیلا
    ...
    بهار 1387
    زمستان 1386
    پاییز 1386

  • اشتراک در خبرنامه

     


  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • خدا

    نویسنده: شمیلا(شنبه 87/2/14 ساعت 9:37 صبح)

     

     

     

    بانویی یک غزل بهانه کشید

    روز را مثل شب، شبانه کشید

    یاد دوران کودکی افتاد

    هی زمین و درخت و خانه کشید

    حس دلتنگی عجیبی داشت

    آه سردی از این زمانه کشید

    سالها ، هی فریب خود را داد

    خار را شکل یک جوانه کشید

    بارها روی تخت خسته شب

    درد و فریاد مخفیانه کشید

    دید دیگر نمی شود اما

    تاب این اشک را به شانه کشید

    مثل آتش به زیر خاکستر

    با کمی باد هی زبانه کشید

    آخرش سوخت تا برنده شود

    سوخت تا از خود یک نشانه کشید

     

     

     

     



    نظرات دیگران ( )