RSS
خانه شناسنامه پست الکترونیک مدیریت وبلاگ من موضوعات وبلاگ من آهنگ وبلاگ من |
بساط شیطان
نویسنده: شمیلا(جمعه 85/4/2 ساعت 11:14 صبح)
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب میفروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر میخواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،دروغ و خیانت، جاهطلبی و ... هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد. بعضیها تکهای از قلبشان را میدادند و بعضی پارهای از روحشان را. بعضیها ایمانشان را میدادند و بعضی آزادگیشان را. شیطان میخندید انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم، فقط گوشهای بساطم را پهن کردهام و آرام نجوا میکنم. نه قیل و قال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد. میبینی! آدمها خودشان دور من جمع شدهاند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با اینها فرق میکنی. تو زیرکی و مومن . زیرکی و ایمان ، آدم را نجات میدهد. اینها سادهاند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب میخورند. حرفهایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت. ساعتها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبهای عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم. با خودم گفتم : بگذار یک بار هم شده کسی ، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم ، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم ، نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشتهام. تمام راه را دویدم. تمام راه خدا خدا کردم به میدان رسیدم، شیطان اما نبود . آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشکهایم که تمام شد ،بلند شدم. بلند شدم تا بیدلیام را با خود ببرم که صدایی شنیدم ، صدای قلبم را. و همانجا بیاختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شکرانه قلبی که پیدا شده بود *** حالا : چقدر از ما آدما برای : غرور ، حرص ،دروغ و خیانت ، جاهطلبی مدام در تلاشیم بدون اینکه از شیطان پشت صحنه خبری داشته باشیم. و چه بسا بعضی از همبن ما آدمها در ازای کار کرده و نکردمنون پشت عبادت قایم می شیم...عبادتی که باز هم هدیه شیطانه . کاش خالصانه و فقط و فقط برای خدا بودیم. کاش هرگز به خاطر رسیدن به بهشت و فرار ار جهنم صداش نمی کردیم.
|