سلام به خداوندی که هستی را بسیار زیبا آفرید و رحمت را برای همه قرار داد...............................سلام به خداوند پر محبت بی منت < < ... - شـمـیــــــلا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
... - شـمـیــــــلا
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • موضوعات وبلاگ من

  • آهنگ وبلاگ من
    >


  • لوگوی وبلاگ من
    ... - شـمـیــــــلا

  • لینک دوستان من

    شقایق
    الهه گل
    حوری آسمان
    فادیا
    عسل بانو
    تسنیم
    باران عشق
    رامیلا
    به نام خدا
    الهه امید
    بهشت
    یه آدم دیگه
    شخـص ثـالـث
    امید سرزمین امن خداوند
    موسیقی بودن
    هزار و یکشب غزل
    الهه دوستی
    دریا
    ترنم عشق

  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده
    یادگاری شمیلا
    ...
    بهار 1387
    زمستان 1386
    پاییز 1386

  • اشتراک در خبرنامه

     


  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • خدایا شکر!

    نویسنده: شمیلا(چهارشنبه 86/8/30 ساعت 12:11 عصر)

     

    خدایا ! مگذار دعا کنم که مرا از دشواری ها و خطرهای زندگی مصون داری ، بلکه دعا کنم تا در رویاروئی با آنها بی باک و شجاع باشم . مگذار از تو بخواهم درد مرا تسکین دهی ! بلکه توان چیرگی بر آن را به من ببخش

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • باران...

    نویسنده: شمیلا(یکشنبه 86/8/27 ساعت 11:38 صبح)

     

    هزار دهقان برای باریدن باران دعا می کردند غافل از اینکه خداوند به فکر کودکی بود که چکمه اش سوراخ بود...

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • خوش به حال پرنده

    نویسنده: شمیلا(دوشنبه 86/8/21 ساعت 12:13 عصر)

     

    پرنده در صدای خوشش رنج و درد و ماتم نیست

    پرنده اهل شکوه و اهل گلایه و غم نیست

    و خوش به حال هوایش

    و خوش به حال دلش

    و خوش به حال پرنده

    که مثل آدم نیست

     

    مجتبی کاشانی

     



    نظرات دیگران ( )

  • رنگها.......

    نویسنده: شمیلا(جمعه 86/8/4 ساعت 2:58 عصر)

     

    زندگی مثل نقاشی است هر جور ترسیمش کنی و هر رنگی به آن ببخشی به همان رنگ می بینی اش اگر سیاهش کنی تاریک و ظلمانیست اگر سفیدش کنی پاک است و مطهر اگر به آبیش جان ببخشی آرمش دهنده است و بی انتها اگر سبزش کنی مثل باران بهاری زایشگر است و تسکین دهنده اگر قرمزش را روح ببخشی عشق است و عشق است و عشق و اگر رنگها را به تعادل همنشین نقاشی زندگیت کنی همه را باهم و در کنار هم داری اینبار زندگیت یک رنگ نیست هزاران و هزاران رنگ است رنگهایی که به تنهایی ملال آورند اما در کنار هم زندگانیت را بیرنگ میکنند وقتی غم و درد سیاه را پاکی و صلح سفید را آرامش آبی را رویش و زایش سبز را و عشق قرمز را کنار هم داشته باشی زندگیت سرشار از این احساسات ناب میشود ....

     

    آمده ام تا رنگهای زندگی را یک به یک با هم کنار هم بچینیم آمده ام  تا ته خط بروم ، نه مثل گذشته ها که تا شوره زاری در برابر راهم بود به جز از نا امیدی گفتن حرفی نداشتم ، آمده ام بروم تا ته خط تا خود خدا تا عرش کبریایی اش تا سرزمین اجدادیمان تا بهشت تا دوزخ تا هر آنجا که نسیم در آن جاری و ساری باشد .........

     

     

     

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • ماه من.....

    نویسنده: شمیلا(یکشنبه 86/6/4 ساعت 12:19 عصر)

     

     

    ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد! یا زمینی را که، دلش از سردی شب های خزان، نه شکست و نه گرفت! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید، و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت، تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست! ماه من غصه چرا؟ تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم ، همه خوشبختی توست! ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن، کار آنهایی نیست، که خدا را دارند......

    یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست!

    او همانی است که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد...او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد، همه زندگی ام غرق شادی باشد... ماه من! غصه اگر هست، بگو تا باشد!

    معنی خوشبختی، بودن اندوه است....! این همه غصه و غم، این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین... ولی از یاد مبر! پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر ازیاد خدا! و در آن باز کسی می خواند، که خدا هست، خداهست و چرا غصه ؟! چرا؟!

     

     

     

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • رنگین کمون آرامش

    نویسنده: شمیلا(یکشنبه 86/3/6 ساعت 12:10 عصر)

     

    قدر باران و آفتاب را بدانیم چرا که خیلی زود دیر می شود

     

     

    دلتنگی هم مثل  بارونه، که وقتی می باره ازش فرار می کنیم تا خیس نشویم ولی وقتی تمون شد با آسمون آبی و رنگین کمونی که گوشه آسمون درست شده آرام می شیم...

    الان بهترین کار اینه که بشینم و رنگین کمون آسمون دلمو نگاه کنم .....

    برای من خیلی از مواقع دلتنگی هام ، مشکلات، رخوت ها خسته بودن هام باعث شده که خیلی چیزها رو یاد بگیرم یه جورایی مثل جهش، یه جهش رو به جلو، یه جهشی که با ارامش همراهه......  فکر می کنم که گاهی باید قدر دلتنگی هامونو بدونیم...دلتنگی هایی که روحمونو صاف می کنه و زلال......دلتنگی هایی که پر از بهانه اس...

    خداجون فقط بینش بده که بفهمیم  در هر چه روی می دهد رحمت تو نهفته است، خداجون قدرت و توانایی رو بده که بتونیم عملی به کار ببریم تو زندگیمون که خدایا به امید تو نه به امید خلق روزگار.....خداجون این توان رو بده که بتونم قدرشناس کسایی باشیم که راهتو رو نشونم می دهند  و.....

     

    دل پر بهانه باشید و دل آرام...

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • دلم گرفته

    نویسنده: شمیلا(چهارشنبه 86/2/12 ساعت 12:54 عصر)
     
    دل‌ام  گرفته  است
    دل‌ام  گرفته  است



    به  ایْوان  می‌روم  و  انگشتان‌ام  را
    بر  پوست ِ  کشیده‌ی ِ  شب  می‌کشم



    چراغ‌های ِ  رابطه  تاریک  اند
    چراغ‌های ِ  رابطه  تاریک  اند



    کسی  مرا  به  آف‌تاب
    معرفی  نخواهدکرد
    کسی  مرا  به  میهمانی ِ  گنجشگ‌ها  نخواهدبرد
    پرواز  را  به  خاطر  بسپار
    پرنده  مردنی  است
     
     

     



    نظرات دیگران ( )

  • 31 فروردین 1386

    نویسنده: شمیلا(یکشنبه 86/2/2 ساعت 12:16 عصر)

     

    به پاس قدرانی از الهه امید

    و تقدیم به دوستان خوبم

     

     

    توی جمعی که نشستیم

    دیگه هیچکی غم نداره

    هر کی با یارش نشسته

    هیچکسی غصه نداره

    واسه نامهربونا

    اینجا هیچ جایی نداریم

    هرکی دل بشکنه اینجا

    دیگه باش کاری نداریم

     

    می زنیم شاد، می خونیم شاد

    تا بدونیم عاشق هسیم

    تا بگیم دلداده هستیم

    ما به دنیا دل نبستیم

     

    توی دنیا که دو روزه

    واسه چی غصه بسازیم

    ما همه خدا رو داریم

    از همین دنیا می سازیم

    اگه امروز هم گذشت رفت

    ما همه فردا رو داریم

    فردا هم باز مثل امروز

    هیچکدوم غصه نداریم

     

    می خونیم شاد، می زنیم شاد

    تا بدونیم عاشق هسیم

    تا بگیم دلداده هستیم

    ما به دنیا دل نبستیم

     

    امشب انگار غم ندارم

    آخه هستی تو کنارم

    باورم نمی شه ای وای

    دیگه هیچی کم ندارم

    قول بده ای نازنینم

    یه دفه تنهام نذاری

    آخه بی تو بی قرارم

     

    می خونیم شاد، می زنیم شاد

    تا بدونیم عاشق هسیم

    تا بگیم دلداده هستیم

    ما به دنیا دل نبستیم.

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • سکوت

    نویسنده: شمیلا(شنبه 85/12/19 ساعت 10:1 عصر)

     

    سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است

    از حرکات ناکرده

    اعتراف به عشقهای برزبان نیامده

    در این سکوت حقیقت ما نهفته است

    حقیقت من و حقیقت تو....

     

     



    نظرات دیگران ( )

  • آینه غیب خدا

    نویسنده: شمیلا(یکشنبه 85/12/6 ساعت 8:12 صبح)

     

     آینه غیب خدا

    خنک آنکس که نباشد پی آزار کسی                  بار بر کس ننهد چون نبرد بار کسی

    رشک یک سو نهد و پاکدلی پیشه کند                  نشود سرد دل از گرمی بازار کسی

    آنکه را خنده به گفتار و به کردار رواست               چون زند خنده به گفتار و به کردار کسی

    دل که هست آینه غیب خدا عیب بود                    که شود اینه عیب کس و عار کسی

    عیب خود بنگر و از عیب کسان خورده مگیر                           که حساب از تو نپرسند زرفتار کسی

    گوهر ادمی اندیشه وی باشد و بس                    جز بدان پی نتوان برد بمقدار کسی

    گوهر خویش بپرداز ززنگار هوس                       زنگ بر وی مهل از درهم و دینار کسی

    گرنه در اندک و بسیار کسانت طمع است                  چند گویی سخن از اندک و بسیار کسی

    خوی آزاد بجوی و ره تقلید مپوی                 مطلب منفعت از سخره و پیکار کسی

    سعی کن تا نفزائی گره از بی خردی                 چون بدانش نگشائی گره از کار کسی

    بگذر از جامه نوگر کفت از مایه تهی است                زیب اندام مکن جامه و دستار کسی

    کام بر دوخته از میوه شیرینت به است                 که نظر دوخته برشاخه پربار کسی

    سخن قیمتی و ساده همین است وثوق                 گر سخن فهم کند خاطر ایثار کسی

     

    حسن وثوق (وثوق الدوله)

     

    میرزا حسن خان ملقب به وثوق الدوله متخلص به وثوق فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه از شاعران برزگ معاصر است. وی در سال 1254 در تهران متولد شد .به زبانهای فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت.  و در وزارت دارائی به کار مشغول بود در دوره اول مجلس شورای ملی به نمایندگی برگزیده شد. در سالهای آخر عمر از سالهای 1317 در اروپا زیست. در سال 1325 به ایران مراجعت کرد و سرانجام در سال 1329 در تهران زندگی را بدرود گفت و در قم به خاک سپرده شد. دیوان کامل اشعار حسن وثوق در سال 1336 با مقدمه ایرج افشار در 329 صفحه در قطع وزیری از طرف انتشارات تالار کتاب در تهران چاپ و منتشر شده است.

     

      منبع: شاعران بزرگ معاصر از دهخدا تا شاملو، عبدالرفیع حقیقت (رفیع)، انتشارات کومش، تهران، 1381؛ 592 ص.   

     



    نظرات دیگران ( )

       1   2      >